بی توفیقی اجباری ...
سه شنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۳، ۱۰:۲۱ ب.ظ
سلام ...
اومده بودم که شروعی دوباره داشته باشم ، که دوباره بنویسم ... از خودم بگم ، از دغدغه هام و کلی حرف دیگه که همیشه سر دلم می مونه ! اما انگار یکی دلش نمی خواست ، نمی دونم این یکی کی بود اما هر کی بود آهش این لب تاپ ما رو گرفت و لب تاپمون سوخت ! منی هم که سالهاست این لب تاپ رفیق غارم ــه ، این حادثه برام خیلی اذیت کننده بود ! بخاطر همین این تابستون رو هم باید بدترین تابستون عمرم بدونم ! آخه هنوز شروع نکرده چوب لای چرخمون کردن ! حالا هم راضیم به رضای اوسا کریم ..! هر چی اون بخواد ... اگه بازم اتفاقات غیر منتظره ی از این قبیل نیفته بعد مدت ها برگشتم ! فقط نمی دونم چرا این مدت کسی سراغمو نگرفته :)
- ۹۳/۰۶/۲۵